Friday, July 2, 2010

بالاخره کانادا خوب است یا بد؟


با توجه به آنکه در این روزها در چند وبلاگ به اظهار نظرهای جدی در مورد آمدن یا نیامدن به کانادا بر میخورم ناچار هستم در این مورد اظهار نظر کنم و سپس اطلاع رسانی را ادامه دهم زیرا ممکن است متهم به انحراف افکار و جلب عده ای به راه ناخواسته مهاجرت شوم.این نوشتار تجارب بررسیهای گذشته من و دو با ر سفر به کانادا است که مورد اخیر آن به مدت دو ماه است ادامه دارد
مقدمه:
چرا این بحث خوبی و بدی کانادا صرفا نزد ایرانیان است و بس (زیرا من بسیاری وبلاگهای سایر ملل را میخوانم و اثری از این بحث نیست) ریشه در روانشسناسی ایرانیان دارد اگرچه در مسائل انسانی هیچ امر مطلقی به جز ذات خداوند وجود ندارد اما به طور کلی از نظر من ایرانیان از جمله خود من خصوصیاتی داریم که مخصوص ماست و عبارتند از:
1-    واقع بین نبودن و علاقه به خیال و شایعه و ترجیح آن به واقعیت
2-    صفر ویک بودن همه یا هیچ بودن مطلق گرایی دوست ما وخانه ما و لباس تازه ای که خریدیم یا بهترین است یا به درد نمیخورد در این بین طیفی وجود ندارد
3-    به راحتی دروغ را میپذیریم و دروغ نیز میگوئیم
4-    ریسک پذیر نیستیم بدین خاطر در ایران مشاغل کارمندی دولت یا دلالی و بازار بسیار موفق تر از تولید و کار آفرینی است که ریسک بالائی دارد توجه کنید که ایرانیان کانادا نیز عموما به تبعیت از این فرهنگ علاقه به کارهای مشاور املاک خرید و فروش وام صرافی و مشاور مهاجرت دارند.
5-    بسیار سطحی نگر و دهن بین هستیم
6-    به سهولت تغییر موضع میدهیم که در سیاست ما هم منعکس است

حال با این پس زمینه عام و صد البته بسیاری محاسن که لازم به گفتن نیست ما با در مهاجرت نیز با خیال و آرزو شروع میکنم کانادا را مطلق و بهشت فرض میکنیم دروغهای برخی مشاورین را در برنامه های تلویزیونی آنها باور میکنیم  حرفهای سطحی برخی فامیل و دوستان را باور کرده ولی دوست هم نداریم ریسک کنیم شغل خود را از دست بدهیم از خانواده دور باشیم سعی میکنیم پا جای سفتی بگذاریم.اما خدای ناکرده اگر مهاجرت با این پس زمینه باب میل نبود تغییر موضع میدهیم و اصولا کانادا تبدیل میشود به بورکینافاسو یا کانا تا و لعنتهای خود را نثار آن میکنیم.
آنچه برای من جالب بوده است در ظرف یکسال گذشته که پروسه مهاجرت من انجام شد تقریبا با قسمت عمده وبلاگهای مربوطه آشنا شدم و تقریبا همه را خواندم حتی با یک وبلاگ برخورد نکردم که تجربه شکست و بازگشت خود را از کانادا شرح داده باشد .تمامی دوستان از منفی تا مثبت حتی خدا حافظ کانادا خود در کانادا ساکن هستند اما دیدگاهها و راهنمائی های خود را اعلام میکنند.امیدوارم یک نفر از بازگشتگان به ایران آستین خود را بالا بزند و چراغ را روشن کند من قول میدهم اگر مجبور به بازگشت شوم آنرا انجام دهم.

دیدگاههای موجود:
با توجه به حال و هوای موجود دو طیف دیدگاهی عمومی ایرانیان در مورد کانادا وجود دارد که عبارتند از:

1-    دیدگاه مثبت:

کانادا بهترین کشور جهان است
بهترین سیستم آموزشی را دارد و وام مفت برای ادامه تحصیل میدهد
بهترین سیستم جذب و کمک به مهاجر را دارد
سیستم بهداشتی مجانی و کار آمد دارد که آمریکا در حسرت آن است
پیدا کردن کار و در آمد بالا و چند برابر ایران مثل آب خوردن است
خرید خانه و ماشین از خرید دوچرخه در ایران آسانتر است
ایرانیان بزرگترین جمعیت مهاجرین به این کشور را تشکیل میدهند
با توجه به آنکه هوش ایرانی بسیار بالا است سریعا راه پیشرفت باز میشود
هوا به جز چند روز زمستان با جزایر هاوائی فرق آنچنانی ندارد
راه رشد برای همه باز است و همه از پله های ترقی بالا میروند

2-   دیدگاه منفی

کانادا در میان بدترین کشورهای جهان قرار دارد
سیستم آموزشی آموزشی ایران به مراتب از کانادا بهتر و دانش آموزان ایرانی از همتای کانادائی خود بهتر هستند
سیستم جذب مهاجر ناکارامد طولانی و با تبعیض است
سیستم بهداشتی هر چند مجانی است ولی صد رحمت به ایران اینجا برای دکتر باید مدتها صبر کنی واصولا پزشک داروی آنچنانی هم تجویز نمیکند
اصولا کار به جز کار درساندویچی و پیتزا فروشی و پادوئی پیدا نمیشود و باید چند سال از جیب بخوری
چون کردیت نداری یک دوچرخه هم نمیتوانی بخری خانه پیشکش
کانادا کشور چینیها و پاکستانی و هندی هاست و ایرانی حکم کیمیا را دارد تازه آنهائی هم که اینجا هستند در حال برگشت هستند
سیستم کانادا هیچ امکان رشد را به غیر کانادائی های مهاجر نمیدهد ایرانیان که جای خود دارند و به دلیل شرایط سیاسی تحت تبعیض هستند
کانادا نگو یخستان و قطب شمال بگو وسط تابستان بایست اورکت و چکمه بپوشی
بالا بری پایین بیای بعد از چند سال حداکثرشاید تحویلدار بانک یا صندوقدار فروشگاه بشوی و رشد نخواهی کرد

من خواهش میکنم این دیدگاهها را بررسی کنید و نظرات خود را بنویسید من سریعا نقطه نظرات واقع بینانه را به تفصیل خواهم نوشت

6 comments:

گانگ said...

سلام رامان جان. به نظرم اگر به ادامه سفر نامه ات می پرداختی خیلی جذاب تر بود. این جنگ و جدل رو بذار واسه بقیه وبلاگ نویس ها. به حد کافی اونا دارن بهش می پردازن.

ebi said...

بی خیال بابا

نرگس said...

اینا همه بستگی به این داره که با چه دیدی و برای چی مهاجرت کنید .به نظر من این منفی نگری ها ناشی از کسانی است که با مشاوره یه وکیل و و حرفای اون یه بهشت از اونجا ساختن و وقتی میرن انجا تمام اینها رو دورغ می بینند . ولی کسانی که خودشون با چشم باز تصمیم می گیرند همیشه خودشون با سعی و تلاش زندگی کردند و اینجا از سعی و تلاششون نتیجه نگرفتند. دید مثبت و خوبی دارند . ما که خودمون رو برای یه تلاش مضاف آماده کردیم ولی در عوض یه زندگی سالم بدون دورغ و تملق برای خودمون و بچه مون انتظار داریم .

salah said...

محمد جان سلام بعضی وقتها نمیشود ساکت نشست ولی چشم حتما ادامه خواهم داد

دوست عزیز نرگس جان نکته نهائی من همین است و با شما هم عقیده ام که با این همه آگاهی و تکنولوژی چرا دیگران باید نسخه بپیچند میشود آگاهانه خود را برای هر شرایطی آماده کرد

Anonymous said...

بسیار زیاد منتظر پست بعدی تون در باره این مسئله هستم . به نظر من هم این مهمترین دغدغه یهمه کسانی است که هنوز در مرحله ی تصمصم گیری هستند.

مامان بهارک

مانا said...

سلام بحث اساسی و بنیانی رو مطرح کردین واقعا نیاز به تعمق داره!
کلا مطالبتون خیلی مفیده
دستتون درد نکنه

Post a Comment